-
من کيم باري که گوئي ز آفرينش برترمشاعر : خاقاني کافرم گر هست تاج آفرينش بر سرممن کيم باري که گوئي ز آفرينش برترماسم بيذاتم ز بادم دان نه نقش آزرمجسم بياصلم طلسمم خوان نه حي ناطقمگوئي اول برج گردونم نه مردم پيکرماز صفت هم صفرم و هم منقلب هم آتشيحشو ارکان و زوال دهر و دون کشورمنحس اجرام و وبال چرخ و قلب عالمموز زمين دعوي کنم اما اثيري گوهرماز علي نسبت دهم اما يهودي مذهبمآن زمان کز روي فطرت ناف ميزد مادرمليس من اهلک به گوش آدم اندر گفت عقلدر جزيره بازمانم ز آتشين پل نگذرمبحر پ