-
تا درد و محنت است در اين تنگناي خاکشاعر : خاقاني محنت براي مردم و مردم براي خاکتا درد و محنت است در اين تنگناي خاکاي تنگ حوصله چه کني تنگناي خاکجز حادثات حاصل اين تنگناي چيستصحراي جان طلب که عفن شد هواي خاکاين عالمي است جافي و از جيفه موج زنبگريز از اين جزيرهي وحشت فزاي خاکخواهي که جان به شط سعادت برون بريبرخيز ازين خرابهي نا دلگشاي خاکخواهي که در خورنگه دولت کني مقامايام صرصراست چه سازي سراي خاکدوران آفت است چه جويي سواد دهرحق بود ديو را که نشد آشناي خاکهرگز وفا ز عالم خا