-
ديده بانان اين کبود حصارشاعر : خاقاني روز کورند يا اوليالابصارديده بانان اين کبود حصارکتشين خندق است گرد حصارچون جهاني ز خندقي است گلينزين پل آبگون آتش باررخش همت برون جهان چو مسيحنتواني برون شد از پرگاراي ز پرگار امر نقطهي کليک قدم ثابت و دگر سيارهمچو پرگاري از دورنگي حالچيست در خانهي زن غدارکيست دنيا؟ زني استمکارههمچو دار القمامه بس الدارهفت پرده است و زانيات در اوثيباتند حاسد ابکارعقل بکر است و اختران ثيبکه فلک کاسهاي است خاک انباردست کفچه مکن به پيش فلکچه کني دست کفچه چون دينارگ