-
اي صفت زلف تو غارت ايمان ماشاعر : خاقاني عشق جهان سوز تو بر دل ما پادشااي صفت زلف تو غارت ايمان مابر سر ميدان توست دست گشاده هوابر در ايوان توست پاي شکسته خردصد ستم از روزگار وز دل تو يک جفاصد لطف از کردگار وز لب تو يک سخنوز مژهي تو نکرد هيچ خدنگي خطااز رخ تو کس نداد هيچ نشاني تمامبس که بپيمودهايم عالم خوف و رجااي تو ز ما بيخبر ما به تمناي توگه به نظر بشکنيم چشم رقيب تو راگاه بدزديم چشم از تو ز بيم رقيبوصل تو مهر تب است در دهن اژدهالعل تو طرف زر است بر کمر آفتاببو که به ديوان عشق ن