-
اي رخ نورپاش تو پيشه گرفته دلبريشاعر : خاقاني رونق آفتاب شد زان رخ همچو مشترياي رخ نورپاش تو پيشه گرفته دلبريسروي و چون روان شوي شور هزار لشکريماهي و چون عيان شوي شمع هزار مجلسيکيسهي من ز ناز تو چون لب تو به لاغريطرهي تو به رغم من چون شب من به تيرگيرو که قيامتي است هم زلف تو در سيهگريگرچه سپيد کاري است از همه روي کار توبا همه آب ساختي ز آن همه آبي از ترياز سرشک سوختم ز آن همه سوزم از درونچند به رغم دوستان دشمن خويش پروريهم شکري تو هم نمک با تو چه نسبت آب راکفت آن به تو رسد ز