-
زرهي زلف بر قبا شکنيشاعر : خاقاني آه در جان آشنا شکنيزرهي زلف بر قبا شکنيسنگ سازي، سبوي ما شکنيببري آب سنگ ما کز دلبگذري بازوي وفا شکنيدست و ساعد گرفته دو نان راعهد بندي که عهد ما شکنياز سر عجب هر زمان با خودنخري گوهري، چرا شکنيننوازي دلي، چرا سوزيدل فداي تو باد تا شکنيدر کمين شکست دلهاييچو نبيني دلي، کجا شکنيدل من نيست کن که مصلحت استپل همه بر من گدا شکنيعاشق محتشم بسي داريچندش از سنگ ناسزا شکنيبه سزا گوهري است خاقاني
#سرگرمی#