-
اي راحت جانها به تو، آرام جان کيستيشاعر : خاقاني دل در هوس جان ميدهد، تو دلستان کيستياي راحت جانها به تو، آرام جان کيستيبا بوي مشک و رنگ مي از گلستان کيستياي گلبن ناديده دي اصل تو چه وصل تو کيما را بگو اي ماه تو، کز آسمان کيستياز از بتان دلخواه تو، در حسن شاهنشاه توپنهان مکن يعني ز من تا عشقدان کيستيبگشا صدف يعني دهن بفشان گهر يعني سخنخامي بود گفتن تو را جانا که جان کيستيچون زير هر مويي جدا يک شهر جان داري نوادانم کز آن ما نهاي، برگو از آن کيستيبا مايي و ما را نهاي، جا