-
چه کردهام بجاي تو که نيستم سزاي توشاعر : خاقاني نه از هواي دلبران بري شدم براي توچه کردهام بجاي تو که نيستم سزاي توکه با تو داشت راي آن که نگذرد ز راي تومده به خود رضاي آن که بد کني بجاي آنکه بدکني بجاي خود که اندر اوست جاي تودل من از جفاي خود ممال زير پاي خودز مهر تو بري نهام، به جان کشم جفاي تومکن خراب سينهام، که من نه مرد کينهامپناه ميبرم کنون به لعل جانفزاي تومرا دلي است پر زخون ببند زلف تو درونسحرگهي که در رسد نسيم دلگشاي تومرا ز دل خبر رسد، ز راحتم اثر رسدتبارک