-
نام تو چون بر زبان ميآيدمشاعر : خاقاني آب حيوان در دهان ميآيدمنام تو چون بر زبان ميآيدمهردم از لب بوي جان ميآيدمتا لب من خاکبوس کوي توستفرق سر بر آستان ميآيدمگر قدم بر آسمانم پيش توهر نواله استخوان ميآيدمتا همايم خواندهاي در کام دلکرزوي آشيان ميآيدموارهان زين دامگاه غم مراشايد ار عمري زيان ميآيدممايه عشق توست چون او حاصل استکاسب معني زير ران ميآيدمدر صف عشاق خاقاني منم