-
خون دلم مخور که غمان تو ميخورمشاعر : خاقاني رحمي بکن که زخم سنان تو ميخورمخون دلم مخور که غمان تو ميخورمياد خيال انس رسان تو ميخورمهر مي که ديده ريخت به پالونهي مژهدرد فراق ناگذران تو ميخورمگفتي چه ميخوري که سفالين لبت پر استنوشي بزن سبک که گران تو ميخورماي ساقي فراق گراني همي برمجان آن توست من غم از آن تو ميخورمطعنه زني مرا که غم جان همي خوريزهرش به ياد نوش لبان تو ميخورمهر دشمني که زهر دهد دوستکانيمکسيب دست سنگ فشان تو ميخورمگفتي که از سگان کي؟ از سگان توحقا که من در