-
منم آن کز طرب غمين باشمشاعر : خاقاني ليکن از غم طرب گزين باشممنم آن کز طرب غمين باشمزانکه با دردکش قرين باشمدرد غم بايدم نه صاف طربمن مقامر دلم چنين باشميکدم و نيم جان گرو دارمکه همه با گرو به کين باشمسه يک دوستان سه شش خواهمهم نخواهم که نقشبين باشمور سه شش نقش خويش يک بينمگرچه کژ نقش چون نگين باشمراست بيرون دهم همه کژ خويشنه هلالم که نازنين باشمآفتابم که خاک ره بوسمبهر يک شب که در کمين باشمنه چنوهم کمان کشم بر خلقمن هم از خاک جرعه چين باشمجرعه برچيند آفتاب از خاکتا سگ آستان نشين باشمک