-
هر دل که غم تو داغ کردششاعر : خاقاني خون جگر آمد آبخوردشهر دل که غم تو داغ کردشکوشيد و نبود هم نبردشچون کوشم با غمت که گردونجان داد و نکرد هيچ دردشدر درد فراق تو دل مننزديک شد آفتاب زردشدور از تو گذشت روز عمرمزينجا بکشم به باد سردشدر بابل اگر نهند شمعيهيهات کجا رسم به گردشوصل تو دواسبه رفت چون باددرياب که نيست پايمردشخاقاني را جهان سرآمددر جملهي آفتاب گردشخاصه که به شعر بينظير است
#سرگرمی#