-
کشد مو بر تن نخجير تير از شوق پيکانششاعر : خاقاني به دل چون رنگ بر گل ميدود زخم نمايانشکشد مو بر تن نخجير تير از شوق پيکانشغبارش بوي گل شد در رکاب و گرد جولانشهمين بس در بهارستان محشر خونبهاي منبه عارض تا فتاد از تاب بيگلهاي خندانشگل پيمانه در دستش ز خجلت غنچه ميگرددگرفتاري گرفتارش، پريشاني پريشانشنشانش از که ميپرسي سراغش از که ميگيريتبسم ارغوان زارش، تماشا نرگسستانشببالد خرمي بر نوبهار او چه کم داردمن ديوانه را تنها بريد آخر به ديوانشميان انجمن ناگفتني بسيار ميمانده