-
آن خال جو سنگش ببين، آن روي گندمگون نگرشاعر : خاقاني بر خاک راه او مرا جو جو دل پر خوننگرآن خال جو سنگش ببين، آن روي گندمگون نگرشور بني آدم همه ز آن روي گندمگون نگرهست از پري رخسارهاي در نسل آدم شورشياين گريهي ناساز بين آن خندهي موزون نگرمن تلخ گريم چون قدح او خوش بخندد همچو ميشهري چو من بنهاده سر بر خط آن افسون نگرباغي است طاووس رخش ماري است افسونگر در اوخاکستري در دامنش پروانه پيرامون نگراو آتش است و جان و دل پروانه و خاکسترشآن چيست کانگه ديدهاي بازار عشق اکنون