-
عقل ز دست غمت دست به سر ميرودشاعر : خاقاني بر سر کوي تو باد هم به خطر ميرودعقل ز دست غمت دست به سر ميرودعافيت از راه بم زود بدر ميروددر غم تو هر کجا فتنه درآمد ز درراضيم ار زين قدر بيع به سر ميروداز تو به جان و دلي مشتريم وصل رانزد تو آنجا سخن از سر و زر ميرودگرچه من اينجا حديث از سر جان ميکنمشعر به وصف توام چون زر تر ميرودجان من از خشک و تر رفته چو سيم است ليکحال چو خاقانيي زير و زبر ميرودنيستي آگه ز حال کز صف عشاق تو
#سرگرمی#