-
مکن کز چشم من بر خاک سيل آتشين خيزدشاعر : خاقاني نترسي ز آن چنان سيلي کزو آتش چنين خيزدمکن کز چشم من بر خاک سيل آتشين خيزدچه سگجانم که چندين ناله زين جان حزين خيزدگوزن آسا بنالم زار پيش چشم آهويتکمانکش چشم بادامت چو ترکي کز کمين خيزدکله کژ کرده ميآئي قباي فستقي در برمرا در گريهي تلخم دو دريا بر زمين خيزدچو تو در خندهي شيرين دو چاه از ماه بنمائيبخندي تا ز ياقوتت سليمان را نگين خيزدبگريم تا مرا بيني سليمان نگين رفتهبه مهرت خوش نيم دانم که از مهر تو کين خيزدبه هجرت خوشترم دا