-
عشق تو به هر دلي فرو نايدشاعر : خاقاني و اندوه تو هر تني نفرسايدعشق تو به هر دلي فرو نايدآن سينه که سوزش تو را شايددر کتم عدم هنوز موقوف استکو دست به خون من نيالايداز هجر تو ايمنم چو ميدانمکز عشق تو جز دريغ برنايدبا خوي تو صورتم نميبنددگر ناز تو زخمه در نيفزايدبا دستان غم تو ميسازمتا کيست که گويد اين نميشايدآن ميکني از جفا که لاتسلگر لطف کني قرار باز آيدز انديشهي تو قرار من رفته استزان راحتها که روح را بايدچون طشت ميان تهي است خاقانيانشگت بر او نهي بياسايدچون زخم رسد به طشت بخرو