-
عقل در عشق تو سرگردان بماندشاعر : خاقاني چشم جان در روي تو حيران بماندعقل در عشق تو سرگردان بماندروز و شب چون چرخ سرگردان بمانددر ره سرگشتگي عشق توآفتاب روي تو پنهان بماندچون نديد اندر دو عالم محرميهمچو گويي در سر چوگان بماندهرکه چوگان سر زلف تو ديدچون سر زلف تو بيسامان بماندهر که سر گم کرد و دل در کار توتا ابد انگشت بر دندان بماندهرکه يکدم آب دندان تو ديدجاودان در ظلمت هجران بماندهرکه جست آب حيات از لعل توديدم آن در درد بيدرمان بماندگر کسي را وصل دادي بيطلبعمرها در هر دو عالم زا