-
بتي کز طرف شب مه را وطن ساختشاعر : خاقاني ز سنبل سايبان بر ياسمن ساختبتي کز طرف شب مه را وطن ساختبشد ياقوت را پيمان شکن ساختنه بس بود آنکه جزعش دل شکن بودفروغ خور عقيق اندر يمن ساختدروغ است آن کجا گويند کز سنگکه عشق او عقيق از چشم من ساختدل يار است سنگين پس چه معنيکه شد در زلف آن دلبر وطن ساختمن از دل آن زماني دست شستمهلاک خويشتن از خويشتن ساختکنون اندوه دل هم دل خورد ز آنککه خود را هم به دست خود کفن ساختبه کرم پيله ميماند دل مننه بس کورا به محنت ممتحن ساختز خاقاني چه خواهد ديگر اي