-
هر که به سوداي چون تو يار بپرداختشاعر : خاقاني همتش از بند روزگار بپرداختهر که به سوداي چون تو يار بپرداختخاصه که عالم ز غمگسار بپرداختدر غم تو سخت مشکل است صبورياز تر و از خشک مرغزار بپرداختعشق تو در مرغزار عقل زد آتشکيسه بجاي يکي هزار بپرداختلعل تو عشاق را به قيمت يک بوساولش از نقد اختيار بپرداختهجر تو افتاد در خزانهي عمرمگوشهي دل را به انتظار پرداختخاطر خاقاني از براي وصالت
#اجتماعی#