-
دل را ز دم تو دام روزي استشاعر : خاقاني وز صاف تو درد خام روزي استدل را ز دم تو دام روزي استاز دور خيال جام روزي استاز ساقي مجلس تو ما رااز جرعهي ناتمام روزي استجان خاک تو شد که خاک را هماما ز قضاش دام روزي استمرغي است دلم بلندپروازتا خود ز توام چه کام روزي استناکام شدم به کام دشمنبر خاک درت مقام روزي استزان پاي بر آتشم که دل راتا زين دو مرا کدام روزي استماندم به شمار هجر و وصلتالحق غم تو حرام روزي استفتواست به خون من غمت راکورا ز وجود نام روزي استخاقاني را زياد خواندي
#سرگ