-

ما به غم خو کردهايم اي دوست ما را غم فرستشاعر : خاقاني تحفهاي کز غم فرستي نزد ما هردم فرستما به غم خو کردهايم اي دوست ما را غم فرستخلعههامان درد بخش و تحفههامان غم فرستجامه هامان چاک ساز و خانههامان پاک سوزگر همه اشکي به دست آيد تو را، آن هم فرستچون به ياد ما رسي دستي به گرد خود برآراي به هجران خسته مارا، خسته را مرهم فرستخستگي سينهي ما را خيالت مرهم استگه گهي ما را خبر زان زلف خم در خم فرستيوسف گم گشتهي ما زير بند زلف توستآن بر او بگذار وز لعلت يکي خاتم فرستزل