-
کار گيتي را نوائي مانده نيستشاعر : خاقاني روز راحت را بقايي مانده نيستکار گيتي را نوائي مانده نيستيادگار اکنون گيايي مانده نيستزان بهار عافيت کايام داشتروشنم شد کشنايي مانده نيستوحشتي دارم تمام از هرکه هستزانکه داند با وفايي مانده نيستدل ازين و آن گريزان ميشودچون کنم کانده زدايي مانده نيستزنگ انده گوهر عمرم بخورددر جهان آهن ربايي مانده نيستکوه آهن شد غمم وز بخت منخوش دلي امروز جايي مانده نيستبا عنا ميساز خاقاني از آنک
#سرگرمی#