-
رويم ز گريه بين چو گلين کاه زير آبشاعر : خاقاني از شرم روي توست رخ ماه زير آبرويم ز گريه بين چو گلين کاه زير آبنه ماهيان کنند وطن گاه زير آبماهي تني و ميکني از اشک من گريزني مشک و مي شود آنگاه زير آبني ني توراست عذر که مشک و ميي بهمخواهي به زير خاک بنه خواه زير آبتخم وفاست دانهي دل چون به دست توسکس ديد غرق سوخته به نگاه زير آبدر اشک گرم غرقم و آنگاه سوختهسوزد نهنگ را طپش آه زير ابدريا کشم ز چاه غمت گر برآرم آهچون شد چراغ روز شبانگاه زير آبهمسايگان ز تف دلم برکنند شمعهر گوش م