-
سکندر چو نامه به مادر نوشتشاعر : جامي بجز (خبر) نامهي موعظت در نوشت،سکندر چو نامه به مادر نوشتبه هر سينه گنجي وديعت نهادبه ياران زبان نصيحت گشادکه: «اي از جهالت تهي خاطرانوصيت چنين کرد با حاضرانتن ناتوانم به محمل نهيد،چو بر داغ هجران من دل نهيدکنيد آشکارش بر مرد و زن!گذاريد دستم برون از کفن!به هر مرز و بوم اين منادي زنيد!ز حالم دم نامرادي زنيد!ربود از سر تاجداران کلاهکه: اين دست، دستيست کز عز و جاهنگين خلافت در انگشت اوکليد کرم بود در مشت اوقويبازوان را بسي پنجه تافتز شير فلک، قوت پنجه