-
گهرسنج اين گنج گوهرفشانشاعر : جامي چنين ميدهد از سکندر نشانگهرسنج اين گنج گوهرفشانبدان تخم اقبال جاويد کشتکه چون اين «خردنامه» ها را نوشتبه حرف ضلالت قلم درکشيدبه ملک عدالت علم برکشيدفروغ جمالش بر آن ملک تافتنخستين چو خور سوي مغرب شتافتسپه تاخت بر لشکر زنگباربه کف تيغ آتشفشان، صبحوارز آيينهي مصريان زنگشانزدود از پي رستن از ننگشانوز او کين خود بيمدارا کشيدوز آنجا سپه سوي دارا کشيدز ظلمات ظلمش جهان پاک کردلباس بقا بر تنش چاک کردسراپرده زد بر بلاد شمالوز آن پس به تاييد عز و جلالدرآمد، علم