-
به بقراط شد علم طب آشکارشاعر : جامي به او گشت قانون آن استواربه بقراط شد علم طب آشکاردو صد خرقهي تن رفو يافتهستز هر تار حکمت که او تافتهستبدان نکتههايي که گفت اين حکيم!بنه گوش را دل به فهم سليم!قناعت کن از خوان گيتي به هيچ!چو خوش گفت کاي مانده در تاب و پيچ!ز بيحاجتي سينه پر نور کن!کششهاي حاجت ز خود دور کن!به از مالداري که ايمن نخفتتهيدست با ايمني خفته جفت،تو مهمان، جهان همچو مهمانسرايبود پيش داناي مشکل گشايهمه تن به شکرانهاش شو زبان!بخور هر چه پيشت نهد ميزبان!که واجب نباشد بر آناش