-
چون عيسي صبح، دم برآوردشاعر : جامي وز زرد قصب، علم برآوردچون عيسي صبح، دم برآوردوز آه و نفير دم فروبستقيس از دم اژدهاي شب رستواندر ره بيخودي قدم زدبر ناقهي رهنورد دم زدتا ساحت خيمهگاه جانانميراند نشيد شوق خواناناز دور زمام خود نگه داشتدر سايهي خيمه چون نه ره داشتميگفت به خيمه داستانيناديده ز خيمگي نشانيدر سايهات آفتاب مستور!کاي قبلهي نور و حجلهي حور!وز طلعت يار پرده بگشاي!بر گريهي زار من ببخشاي!زينجا نکنم به رفتن آهنگچون ميخام اگر رسد به سر سنگواي ار گذرد چو دوشام امروزمن بودم دو