-
چو يوسف را گرفت آن مرد سرهنگشاعر : جامي به محنتگاه زندان کرد آهنگ،چو يوسف را گرفت آن مرد سرهنگنهان روي دعا در آسمان کردبه تنگ آمد دل يوسف از آن دردتو را باشد مسلم رازدانيکه اي دانا به اسرار نهاني!که داند جز تو کردن کشف اين راز؟دروغ از راست پيش توست ممتازمنه تهمت به گفتار دروغام!ز نور صدق چون دادي فروغام،که صدق من شود چون صبح روشنگواهي بگذران بر دعوي من!چو آمد بر هدف تير دعايش،ز شست همت کشور گشايشکه بودي روز و شب پيش زليخادر آن مجمع زني خويش زليخاچو جان بگرفته در آغوش خود داشتسه ماهه