-
چنين زد خامه نقش اين فسانهشاعر : جامي که چون يوسف برون آمد ز خانه،چنين زد خامه نقش اين فسانهگروهي از خواص خانه، نيزشبرون خانه پيش آمد عزيزشدر آن آشفتگي حالش بپرسيدچو در حالش عزيز آشفتگي ديدتهي از تهمت افشاي آن رازجوابي دادش از حسن ادب بازدرون بردش به سوي آن پريچهرعزيزش دست بگرفت از سر مهرکه: «يوسف با عزيز احوال من گفت!»چو با هم ديدشان، با خويشتن گفتنقاب از چهرهي آن راز برداشتبه حکم آن گمان آواز برداشتکه با اهلش نه بر کيش وفا زيست؟که: «اي ميزان عدل! آن را سزا چيستدرين پرده خيانت پيشگي کر