-
ولي اول جمال خود بياراستشاعر : جامي وز آن ميل دل يوسف به خود خواستولي اول جمال خود بياراستولي افزود از آن خود را رواجيبه زيورها نبودش احتياجيلطافت را نکو آوازگي دادز غازه رنگ گل را تازگي دادهلال عيد را قوس قزح ساختز وسمه ابروان را کار پرداختگره در يکدگر زد مشک چين رانغوله بست موي عنبرين راز عنبر داد پشتي ارغوان راز پشت آويخت مشکين گيسوان راسيه کاري به مردم کرد آغازمکحل ساخت چشم از سرمهي نازبه جانان کرد عرض صورت حالنهاد از عنبر تر جابهجا خالبر آن آتش دل و جانم سپندستکه رويت آتشي در من فکند