-
زليخا بود ازين صورت، تهيدلشاعر : جامي کز او تا يوسف آمد يک دو منزلزليخا بود ازين صورت، تهيدلز دل بيرون دهد اندوه خانهبه صحرا شد برون تا ز آن بهانهولي هر لحظه شد اندوه او بيشگرفت اسباب عيش و خرمي پيشدگرباره به خانه ميلاش افتادچو در صحرا به خرمن سيلاش افتادگذر بر ساحت قصر شهاش بوداگر چه روي در منزلگهاش بود،که گويي رستخيز از مصر برخاست!»چو ديد آن انجمن گفت: «اين چه غوغاست؟بساط عرض عبراني غلامي استيکي گفت:«اين پي فرخنده نامي استچو چشمش بر غلام افتاد بشناختزليخا دامن هودج برانداختز فريا