-
دلا تا کي درين کاخ مجازيشاعر : جامي کني مانند طفلان خاکبازي؟دلا تا کي درين کاخ مجازيکه بودت آشيان بيرون ازين کاختويي آن دستپرور مرغ گستاخچو دونان جغد اين ويرانه گشتي؟چرا ز آن آشيان بيگانه گشتي؟بپر تا کنگر ايوان افلاک!بيفشان بال و پر ز آميزش خاکرداي نور بر عالمفشانانببين در رقص ارزقطيلسانانبه مقصد راه فيروزي گرفتههمه دور شباروزي گرفتهيکي در غرب کشتي غرق کردهيکي از غرب رو در شرق کردهيکي را، شب شده هنگامهافروزشده گرم از يکي، هنگامهي روزيکي سررشتهي دولت گسستهيکي حرف سعادت نقش بستهکزين جن