-
اي ز گلزار سخن يافته بوي!شاعر : جامي وز تماشاي چمن تافته روي!اي ز گلزار سخن يافته بوي!نکتهخوان گشته ز اوراق سمنبلبل دل شده مشتاق چمننسخهي صحت رنج است و المهر ورق کز سخن آنجاست رقمالم تفرقه را صحت ده!ديده بر دفتر جمعيت نه!انه خير جليس و انيسباش با دفتر اشعار جليس!فاتح غنچهي گلهاي فتوحدفتر شعر بود روضهي روحگل ديگر شکفد، گر دانيهر ورق را که ز وي گردانينکهتاش عطر دماغ تو شودخواهي آن رونق باغ تو شودهمت از صدق طلب، عالي کن!خاطر از شوب غرض، خالي کن!بر خرد راه تامل بگشاي!از درون زنگ تعصب بزد