-
آن عرابي به شتر قانع و شيرشاعر : جامي در يکي باديه شد مرحلهگيرآن عرابي به شتر قانع و شيرشب در آن مرحله کردند نزولناگهان جمعي از ارباب قبولشتري برد به قربانيشانخاست مردانه به مهمانيشانبهر ايشان شتري ديگر بردروز ديگر ره پيشينه سپردچيزي از دادهي دوشين امروز»عذر گفتند که: «باقيست هنوز،ديگ جود آيدم امروز به جوش»گفت: «حاشا که ز پس ماندهي دوشکرد محکم، شتري ديگر کشتروز ديگر به کرمورزي، پشتبهر کاري ز ميان غايب شدبعد از آن بر شتري راکب شدعزم رحلت ز ديارش کردند،قوم چون خوان نوالش خوردندبدرهاي