-
شاهد خلوتگه غيب از نخستشاعر : جامي بود پي جلوه کمر کرده چستشاهد خلوتگه غيب از نخستجلوهنمائي همه با خويش داشتآينهي غيبنما پيش داشتغير وي اين عرصه نپيمود کسناظر و منظور همو بود و بس !دعوي مائي و توئي هيچ نهجمله يکي بود و دوئي هيچ نهلوح هم آسوده ز رنج خراشبود قلم رسته ز زخم تراشعقل، سر نادرهپرسي نداشتعرش، قدم بر سر کرسي نداشتپشت زمين حامل مردم نبودسلک فلک ناظم انجم نبودطفل مواليد به خواب عدمبود درين مهد فروبسته دمبر نظر خويش شود جلوهگرخواست که در آينههاي دگرباغچهي کون و مکان آفريدروضهي