-
شه چو شد آگاه بعد از چند گاهشاعر : جامي ز آن فراق جانگداز از عمرکاه،شه چو شد آگاه بعد از چند گاهوز دو ديده خون چکانيدن گرفتناله بر گردون رسانيدن گرفتکس نبود آگاه ز آن پوشيدهرازگفت کز هر جا خبر جستند بازپرده ز اسرار همه گيتي گشايداشت شاه آيينهاي گيتي نمايهيچ حالي از بد و نيک جهانچون دل عارف نبود از وي نهانتا در آن بينم رخ مقصود خويشگفت کن آيينه را داريد پيش !يافت از گم گشتگان خود خبرچون بر آن آيينه افتادش نظروز غم ايام بيانديشه ديدهر دو را عشرت کنان در بيشه ديدوز همه اهل جهان يکسر نفو