-
قيد اقبال در سر قلمتشاعر : اوحدي مراغه اي مرکز فتح سايهي علمتقيد اقبال در سر قلمتدر دو گيتي ز جرعهي جامتمستي خواجگان همنامتکه بزرگي ز آسمان داريبر تو خوردي ازين جهانداريزان پرستد همي سپاه ترابدعا خواستست شاه تراسروري، چون کف کليم از جيببا تو همراه کردهاند از غيبناز ما نيز وقتها ميکشاي همه ناز و نوشها بتو خوشناز کردن ز روي نازيباطرفه باشد چو موي بر ديباکرده بودم زاين و آن گوشهمن درين سالها که بي توشهبدعاي تو سر فراختهامارغنون غمت نواختهامعاشقانرا چه غيبت و چه حضور؟خانه پرور ز سايه گويد و ن