-
پدري داري اندرين بالاشاعر : اوحدي مراغه اي گشته در اصل و در گهر والاپدري داري اندرين بالاخويش را پيش آن پدر يابيگر ازين قبه ره به دريابيهمه را جفت و مادران هستندپدرت را برادران هستندفارغ از ننگ عالم فانيسر به سر نور و جمله روحانيروي در روي فضل و پيشي کنطلب آن تبارو خويشي کننام ايشان مبر، که نيست رواتو درين چارميخ طبع و هواتا نگيري طبيعت پنجمنکني امتزاج با انجمسوزن او تعلق و پندارخر عيسيست اين تن مردارزين دو بيگانه خيمه يکسوزنچه شوي بستهي خر و سوزن؟گرد خويش از عمل حصاري کنتا نفس هست و نفس، کا