-
سخني کز سر معامله نيستشاعر : اوحدي مراغه اي عقل را اندرو مجامله نيستسخني کز سر معامله نيستبيريا هيچ دم نخواهي زدبيرعونت قدم نخواهي زدوز حرام احتراز کردن توآن نماز دراز کردن توپيش بيگانه شب نخفتن ديرروز بر سفره نان نخوردن سيرگاه از ابدال قصه برگفتنگاهي از چل تنان خبر گفتنراست روراست، گر ز بهر خداستچيست؟ اين چيست؟ گر نه زرق و رياستگر نداني چرا نميري لال؟هيچ داني که کيستند ابدال؟آنکه عيب و هجا تواند ديدمرد غيب از کجا تواند ديد؟زانکه ابدال ميتراشي توبه ز ابدال بوده باشي توچه کني ديو خويش را م