-
به ريا روي در خداي مکنشاعر : اوحدي مراغه اي پيش يزدان به زرق جاي مکنبه ريا روي در خداي مکنبوريايي نيرزد، ار برياستهر نمازي و و طاعتي که تراستخصم چون ديد گو: گواه مباشديگري خواه باش و خواه مباشوندرو از ريا مهل رنگيکردهي خويش را منه سنگيچون نديدي که چيست پردهي توبر تو زيبا نمود کردهي توچه فروشي؟ که جوهري بيناستآنچه ياقوت گفتيش ميناستکه از آنجمله کار در بندستبر تو پوشيده جوهري چندستنبرد ديو فتنه در چاهتزآن غلطها چو پا کشد راهتزان مکن ياد و در فزوني کوشطاعت خود ز چشم خلق بپوشعاشق خويش بين چه