-

قوت دل ز عقل و جان باشدشاعر : اوحدي مراغه اي قوت تن ز آب و نان باشدقوت دل ز عقل و جان باشدتن خالي فروغ و نور دهدخانه خالي بود، حضور دهدجان طلب ميکني، دليري کنعلم جويي، به ترک سيري کنتا نگردد دلت چو تن تيرهسر خاري بخور، مشوه خيرهآفت عقل؟ نفس پروردنصيقل نفس چيست؟ کم خوردنصفت روزه راز داشتهاندخلق را بر نماز داشتهاندبه جزين آتش خليلي نيستبهتر از جوع بر دليلي نيستترک اين سفره و نواله دهدآتشي کو بهار و لاله دهدنرسي جز به پاي مردي جوعگر بدان ملک آرزوست رجوعبهر خوردن چراست غم خوردن؟راي روشن شود ز