-
پر مذبذب مباش و سر گردانشاعر : اوحدي مراغه اي که ثباتست سيرت مردانپر مذبذب مباش و سر گردانکز يسار تو ناظرند و يمينخويشتن دار و راست باش و امينکاسمان را نظر به جانب تستقدم اندر زمين منه جز رستبر زمين خدا قدم نزنيکوش تا بيحضور دم نزنيتا نگردند خاکيان خستهچون روي نرم باش و آهستهپيشت آنرا به حشر باز آرداز تو موري اگر بيزارددر صغاير قدم منه به گزافچون صغير و کبير نيست معافچون به پرسش رسد فرومانيخرده را کش تو خرد ميخوانيبا سليمان چه گفت مور ببين:مکن آزار خلق و گور ببينکه سليمان شنيدش آهستهکه سخ