-
تا نگردي تو مجتهد در دينشاعر : اوحدي مراغه اي ننويسي جواب کس به يقينتا نگردي تو مجتهد در دينفقنا زين مقولهي بيباکنفس مفتي ز خبث بايد پاکبد و نيک ار چه هيچ خود بنماندزين قضا جز قضاي بد بنماندچنگ در حجت و بهانه زدهگر بزي چند ريش شانه زدهدرهاي در برابر آونگاندست پيچيده در ميان، لنگانتا که آيد ز بامداد پگاه؟هم چو کرد کريوه چشم به راهمرگ حلق که را خناق دهد؟که زن خويش را طلاق دهد؟گشته ايشان ستاره، او شده بدرمهتري را نشانده اندر صدروانکه پنج آورد، دهش باشدهر که رشوت برد، رهش باشدندهي، کير خر ب