-
بود در روم پيش ازين سر و کارشاعر : اوحدي مراغه اي صاحبي نان ده و فتوت ياربود در روم پيش ازين سر و کارپر ز سنگ و ز آلت کشتيلنگري باز کرده چون کشتيکرده ريش دراز را به دو شاخدر لنگر نهاده باز فراخبچهي خود بدو سپردنديخلق رومش نماز بردنديگوشه بيکارشان چو زندان بودنان صاحب ز کار رندان بودرند و عامي در آه و اوه شدهحوريان گرد او گروه شدههر يکي را به ديگري ميليجمع گشتند ازين صفت خيليصورتي نحس و جامهاي پارهناگهان رومي غلام بارهعلم مصر در دمشق آوردبه يکي زان ميانه عشق آوردتا به تلبيس خود فريبش