-
باشدش کار از اول پايهشاعر : اوحدي مراغه اي طلب شير و جستن دايهباشدش کار از اول پايهگاه صبرش دهند و گاهي شهدگه به دوشش کشند و گاه به مهددر دگر گونه گير و دار آيدچون ز گهواره در کنار آيدآفت خفت و خيز و گريه و خوابباشدش خوف و بيم از آتش و آبو آنچه خواهند خواست بشناسدچون چپ خود ز راست بشناسدهر سه بيرنج و درد سر نبوداز سه حالش سخن بدر نبود:تا دهد فرض و سنتي يادشيا به مکتب دهند و استادشدر کف چوب و مار و موش افتدباز در گريه و خروش افتدراه يابد به خانقاهي چندشود آخر فقيه و دانشمندراتب هفته و وظيفهي