-
مطرب، آخر تو نيز شادم کنشاعر : اوحدي مراغه اي زان فراموش عهد يادم کنمطرب، آخر تو نيز شادم کنآن پريچهره ياد باد از ماگر چه هرگز نکرد ياد از ماتا بنوشيم يک دو جام دگرياد او کن، ولي به نام دگرجز حديثش مگوي و پرده مسازچون در آورديش به پردهي رازغزل اوحدي بخوان در حالور غزل خواهد آن رميده غزالسخن ما بسوزتر باشدگر چه او دلفروزتر باشدمن به خدمت دوم کمر بستهورچه او ساکنست و آهستهمن دلش ميکنم فدا، جان نيزاو به تن حکم کرد و فرمان نيزاو حکايت کند سراسر نازمن شکايت کنم ولي به نيازمن به شادي که: دوستي