-
اي دل، از حکم زيجهاي کهنشاعر : اوحدي مراغه اي طالع وقت را نگاهي کناي دل، از حکم زيجهاي کهنراز اين طفل نورسيده ببينبه نمودار راست، بي تخمينکوکبش در هبوط يا شرفست؟که قوي حال يا زبون طرفست؟از چه چيزش وبال خواهد بود؟در جهان بر چه حال خواهد بود؟سير هيلاج و کدخدا و سهامبه در آور ز سير اين اجرامبنگر نيک تا نباشد دورکوکب او ز کوکب دستوربه سخنهاي عشق پيونديمتا بدانيم و دل برو بنديمبس شگرفي، که چشم بد ز تو دوربه چه ميماني؟ اي حديقهي نورهمچو روي حسان همي خنديبه نبات حسن برومندياز شگفتي مگر بهشتي تو؟