-
اي رنج ناکشيده، که ميراث ميخوريشاعر : اوحدي مراغه اي بنگر که: کيستي تو و مال که ميبري؟اي رنج ناکشيده، که ميراث ميخوريدرياب کز تو باز نماند چو بگذرياو جمع کرد و چون به نميخورد ازو بمانددرويش را چو دست بگيري توانگريمردم به دستگاه توانگر نميشودبا ايزدش معامله کن، گر مبصرياز قوت و خرقه هرچه زيادت بود ترادر غل غول باشي، تا با زن و زريزر غول مرد باشد و زن غل گردنشبرگير ازو تو مهر و مگيرش به مادريشوهر کشيست، اي پسر، اين دهر بچهخوارکان نيستي که به ز خدا بنده پروريفرزند بندهايست، خدا