-
صد دام نفاق گستريدهشاعر : اوحدي مراغه اي گه نالهي دور از آتش دلصد دام نفاق گستريدهپشتت به نماز اگر شود خمگه گريهي بيسرشک ديدهگفتي که : شراب شوم باشدآن هم به ريا شود خميدهاين خود گويي، ولي به خلوتوآن کس که شراب را مزيدهتا کي گويي : فلان چنين گفت؟هم درد خوري و هم چکيدهتو راه بري، اگر بدانياخبار ز ديده کن، ز ديدهاز پرده برون نيامدي هيچنه راهبري، نه ره بريدهآن سينه، که جاي شوق باشدوانگاه چه پردهها دريدهدر خانهي مردمان، ز شهوتاو را تو بنان در آگنيدهچون خرمگسان بخورده در دمهم چشمت و هم دهان خزيد